شهریور بارانی من
شهریور بارانی من

شهریور بارانی من

مظلوم نبودن

عشق دوست داشتنی من  شش ماهه شدی و واکسن شش ماهگیتو زدی.مثل همیشه دختر خوبی بودی و با همه دردی که می دونستم می کشی ، فقط گاهی اون لبای کوچولوت جمع می کردی و گریه می کردی و با یه روز یه آقا خرگوشه من دوباره می خندیدی.

 به قول مادر جون تو خیلی مظلومی !

شاید از نظر خیلیا این یه نکته مثبت باشه چراکه تو نه بیخودی گریه می کنی ،نه بیخودی نق می زنی و حتی بهانه منو هم نمی گیری! و اینا بینهایت برای مامانی مثل من که می خواد همه نقش های زندگیش به خوبی بازی کنه و از همه مهمتر بهترین مامان دنیا باشه ،عالیه !

عشق من درسته که تو توقع ما رو از بچه بسیار بالا بردی و اونقدر بچه ی خوبی بودی و هستی که ما بخاطر بودنت نه تنها به زحمت نیوفتادیم بلکه از توصبوریو یاد گرفتیم. تو توی نوزادیت به ما کمک کردی که با مشکلاتمون کنار بیایم ولی من برعکس همه عرفای اجتماعی  می خوام طوری تربیتت کنم که وقتی بزرگ شدی این صبوریو مظلومیتت نباشه که به دیگران کمک می کنه بلکه قدرت واعتماد به نفست باشه که دیگران جذب می کنه.

عزیزم مظلومیت قشنگ نیست و سر منشاء یه عالمه بدی دیگه هم هست .

اگه به معنیش فکر کنی یعنی مورد ظلم واقع شده و بعد به این فکر کن که چرا ؟وقتی آدم درست عمل می کنه و برای خودش یه حاشیه امنیت درست می کنه دیگران اگر هم بخوان نمی تونند بهش ظلم کنن  .

آدم مظلوم عزت نفسش رو از دست می ده و برای رسیدن به حقش به جای آموختن  دست و پا می زنه ،به جای تلاش چاپ لوسی می کنه . به جای تشکر از دیگران زبون بازی می کنه وچون عملکردش نتیجه ای نداره فریاد می زنه و از مظلومیتش می ناله .


عشق من اینا را الان که تو شش ماهه ای ،در حقیقت دارم به خودم می گم تا مظلوم نباشم و الگوی تو نشم .تا شعار ندم و خوب عمل کنم که تو یادبگیری هر آنچه رو که مبینی

وبزرگ باشیو نه مظلوم!