شهریور بارانی من
شهریور بارانی من

شهریور بارانی من

ده ساله شدیم

امروز دهمین سالگرد ازدواج من و افشین , زن و شوهری ده سالمه ما از ناپختگی و عشق و عاشقی اولیه گذشته و رسیده به یه ثبات ده ساله, به با هم بودنی که گریزی ازش نیست و شیرین , به اهدافی که خیلی وقته یکی شده به انگیز هایی که مشترک و مهمترینش یه مو بینگولی مودب و با شخصیت که نتیجه ترکیب ژن پاک و درستو حسابی در کنار پدری و مادری معقول.


امروز من اگر تو اوج احساس عاشقانه ام به افشین باشم اگر بهترین هدیه هارو برام خریده باشه اگر قشنگترین حرفا رو تو گوشم زمزمه کرده باشه اگه دور باشه یا نزدیک اگه سرد و بی احساس باشه یا گرم و عاشق اگه بهترین شب زندگیمو ساخته باشه و یا یه دعوای جانانه کرده باشیم و دل هم و شکسته باشیم باز هم "عاشقانه گرفتارشم " نه از روی عشق کور کورانه اول ازدواج و یا نیاز.

بلکه از روی اعتماد به سالهای که با هم بودیم و مهمترین روزهای زندگی هر دومون بود. به اعتبار زندگی که ده سال برای گرم بودن دیواراش و محکم بودن سقفش ,برای پابرجایی و شکوفا کردنش ,برای سلامت و شاد بودنش جنگیدیم و از خودمون گذشتیم .

روزای خوب و بد و شاد و غمگین رو پشت سر گذاشتیم و امروز با اتکا به همین ده  سال دوست داشتنی می گم که افشین مهمترین و تاثیر گزارترین آدم زندگی من و این ده سال بهترین و مفید ترین سالهای زندگیم بوده وآینده در کنار افشین و باران روشن تر و زیباتر.